ریحانهریحانه، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

قطره ای زاسمان چکیدبه زندگی

وبلاخره من وتو اغوش من

1392/4/29 12:46
نویسنده : مامی سعیده
109 بازدید
اشتراک گذاری

من درحالی که دست بابا تودستم بود به اتاق عمل بدرقه شدم وقتی بهوش اومدم که ازدرد به خودم

میپیچیدم بابارودیدم که به صورتم دست میکشیدودلداریم میداد کم کم بعدازچندساعت دردم کم شد

دخترلوپویی بهم نشون دادن که خواب بود بیدار شدی واولین قطرات شیر دردهانت چرخید واولین باراغوش گرم مادرت رو حس کردی

ماه من یه شب توبیمارستان موندیم وفرداش صبح رفتیم خونه البته بابا همش کنامون بودوتنهامون نذاشت

همین طورمادرجون که ازمامراقبت میکرد.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)