ریحانهریحانه، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

قطره ای زاسمان چکیدبه زندگی

توضیحات

سلام به همه به دلیل بهم خوردگی یه قسمت ازوب فقط میتونم تایپ کنم تامشکلش حل بشه الهی قسمت همه بشه بیست وسوم ابان رفتیم مشهدریحانه اولین باربودحرم امام رضامشرف شدسعی کردیم باهواپیمابریم تاریحانه کمترخودش وماروخسته کنه گرچه ازشیطنت واذیتش کم نشدخوبیش این بودزودبه اقارسیدیم ریحانه تواین فاصله کلماتی یادگرفته گویی=خوبی. گوشون=ویشگون. بیا. نینو=این ایناهاش. اله=خاله. داداشی. بادر=مادر. بادا=بادکنک. بشین. پوتو=پتو. تو. توو=توپقولوقولوقوقو=صدای خروس. بایسا=وایسا. دوشله=خوشگله. بسی=تسبیح. اصلااصلا =صلوات. بیس=سیب. موز. یله=ژله. بسی=سبزی. قوقو=چاقو. تازه به باباش میگه دوسه دا=دوست دارم .و گاگالاقوقولا گوشولا=یعنی باچاقوگوش گاوه روببر حسابی دلبری می...
10 بهمن 1393

بدون عنوان

سلام به همه این دختربلا تواین مدت چیزایی یادگرفته که گفتنش خالی ازلطف نیست   اغال=اشغال ایش=بشینم ایشی=بشین کاکا=ماکارونی یاماکا ما=ماست دوو= دوغ مو=موی سر قوقار=خودکار نو=نون کوا=کلاه جیز=کباب وگوشت مو=مرغ مار=مار چش چش=چشم چشم جیش= جیش گو=گل ات ات=اتل اتل   اتل متل   یه چیزایی هم تندتندمیگه که گاهی ازخنده میترکم فقط تولحظه میشه فهمیدچی میگه خلاصه شکرخداداره بزرگ مشه وقدمیکشه فقط داره دیرحرف میزنه عاشق بازی کردن باپدرشه چون دل وروده هم وبیرون میریزن عاشق بازی کردن توفضاهای بازه که نشه کنترل کردش بسیارزیرک وبلدچطوری منوپدرش وگول بزنه امیدوارم زودتربه حرف...
27 شهريور 1393

سلامی دوباره

سلام به همگی ببخشیدواقعا  بعدیه تاخیرچندماهه سروکلم پیداشد اخه اسباب کشی داشتم تاببندم جابه جاشم و وازنوبازکنم طول کشید دوم اینکه اینترنت وباشماره جدیدفعال کنیم دردسرداشت  امابه نظردست پراومدم تواین مدت دخمل مامان حسابی بزرگ شده اوف اوف شیطون که ماشاا... چیزای زیادی یادگرفته مثلا بره دستشویی گلاب به روت یابگه جیز =گوشت  .  با که منظورش باد.   دا  که همون داغه. اجی  .  هاپ که منظورش سگه.مع که گاوه وچیزای دیگه مردادهم عروسی عمورضاست که درتلاشیم حاضرشی م   ...
21 تير 1393

مهمونی قزوین

سلام گلم اواخر بهمن ماه سفری به قزوین داشتیم چندروزی دورهم بودیم خوش گذشت گشت وگذارودورهمی هاو.....خریدوووووو.... اماچندروزی گذشت که مادرجون حالش بدشدوراهی تهران شده تواین فاصله شماحسابی باکاوه ومهدی بازی کردیمادرجون مجبورشدتن به عمل جراحی بده چون کیسه صفراش پرسنگ شده بودبلاخره بعدچندروزمادرجون اومدالان بهتره چندباری بردیمت پارک حسابی دویدی وخوشحال شدی الانم اومدیم خونمون گلم شیطون شدی بامزه ترشدی کارای جالب میکنی عشقم     ...
20 اسفند 1392

جشن تولدیک سالگی

سلام مهربونم اولین جشن تولدت مبارک باشه صدساله بشی الهی الهی الهی عسلم یه روزسه تایی رفتیم رشت برای خریدلوازم موردنیازکلی  گشتیم ولی جایی که بایدمیرفتیم نرفتیم چون که ادرسو اشتباهی  رفتیم به هرحال خریدکردیم غذاخوردیم گشتیم خسته شدیم  وووووطفلک باباکه توهمش توبغلش بودی وکلی خسته  شدواردجزییات نمیشم نزدیک تولدشدروزچارشنبه مادرجون  وخاله جون اومدن طبق معمول حسودی ریحان خانم باکاوه ریزه  شروع شد خربیاروباقالی بارکن ریحانه بکش کاوه بکش ریحانه  بخواب کاوه بیدارشو وبلعکس شیرتوشیری بود تواین  گیرودارریحان خانم دچار (روم به دیواراسهال)شدبلاخره شب قبل  تولد میو...
14 بهمن 1392