شش ماهه شدی عسل خانم
یه خبرخوش گریه هات تموم تموم شدومامان خیلی خوشحاله چون دیگه هم خانم شدی هم بزرگ شدی
جونم فدات صدای قهقه خنده هات توخونه میپیچه وماخداروشکرمیکنیم به خاطرشادیهامون کنارتو
مامان جون خاله سمانه وکاوه ودایی احمد تواین زمان اومدن خونمون تاباهم بریم چهارمحل پیش مادرجون
واقا جون اقاجون عاشقته عزیزم توچهارمحل چندروزی موندیم تو وکاوه باهم لج کرده بودین ونمیذاشتین که
اونیکه خوابه راحت بخوابه شیفت مخالف هم بودین تویادگرفته بودی به کشیدن لباس کاوه وکشیدن موهاش
خوش گذشت بعداومدیم خونه که بربابا جون سحری درست کنیم اخه ماه رمضون ازراه رسیده بود.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی