بعدتولدومریضی...
سلام نانازخانم
بیماری همچنان برشماغلبه کرد چندبارپیش گالی گربردیمت اماافاقه نکرد(ازاوناکه ات واشغال توگلورودرمیارن)
مهربونم بلاخره توبیمارستان ٣١خردادمنجیل بستری شدی تارگ ازت گرفتن هلاک شدی ازون به بعدهروقت
لباس سفیدمیبینی توتن کسی گریه میکنی بعدداروگرفتن توسه شبانه روز مرخص شدی
امابعدچندروزاستفراغ شروع شد بردمت رشت باعمورضا بازم دکترقاهری بستریت کرد خیلی عذاب کشیدی
واسه رگ گرفتن من شباخواب نداشتم تکون میخوردی بلندمیشدم خوشبختانه بعدسه شب مرخص شدی
الان خداروصدهزارمرتبه شکرحالت بهتره مادرجون واقاجون هرروزصبح میومدن بیمارستان تاغروب میموندن
مادرجون جمشیدابادی وعمه وشوهرشم اومدن عموعلی وزن عمو عمورضا وزن عموصغری وعمواشرف
وخانمش ودخترعموکبری هم بهت سرزدنوهرکدوم برات یه چیزی اوردن دست همه شون دردنکنه
امروزصبح بعدیک ماه ردمت واکسن یکسالگیتم زدی بمیرم اشکات گلوله میشدومیریخت پایین
عاشقتم عشقم