توضیحات
سلام به همه به دلیل بهم خوردگی یه قسمت ازوب فقط میتونم تایپ کنم تامشکلش حل بشه الهی قسمت همه بشه بیست وسوم ابان رفتیم مشهدریحانه اولین باربودحرم امام رضامشرف شدسعی کردیم باهواپیمابریم تاریحانه کمترخودش وماروخسته کنه گرچه ازشیطنت واذیتش کم نشدخوبیش این بودزودبه اقارسیدیم ریحانه تواین فاصله کلماتی یادگرفته گویی=خوبی. گوشون=ویشگون. بیا. نینو=این ایناهاش. اله=خاله. داداشی. بادر=مادر. بادا=بادکنک. بشین. پوتو=پتو. تو. توو=توپقولوقولوقوقو=صدای خروس. بایسا=وایسا. دوشله=خوشگله. بسی=تسبیح. اصلااصلا =صلوات. بیس=سیب. موز. یله=ژله. بسی=سبزی. قوقو=چاقو. تازه به باباش میگه دوسه دا=دوست دارم .و گاگالاقوقولا گوشولا=یعنی باچاقوگوش گاوه روببر حسابی دلبری می...
نویسنده :
مامی سعیده
14:23
بدون عنوان
سلام به همه این دختربلا تواین مدت چیزایی یادگرفته که گفتنش خالی ازلطف نیست اغال=اشغال ایش=بشینم ایشی=بشین کاکا=ماکارونی یاماکا ما=ماست دوو= دوغ مو=موی سر قوقار=خودکار نو=نون کوا=کلاه جیز=کباب وگوشت مو=مرغ مار=مار چش چش=چشم چشم جیش= جیش گو=گل ات ات=اتل اتل اتل متل یه چیزایی هم تندتندمیگه که گاهی ازخنده میترکم فقط تولحظه میشه فهمیدچی میگه خلاصه شکرخداداره بزرگ مشه وقدمیکشه فقط داره دیرحرف میزنه عاشق بازی کردن باپدرشه چون دل وروده هم وبیرون میریزن عاشق بازی کردن توفضاهای بازه که نشه کنترل کردش بسیارزیرک وبلدچطوری منوپدرش وگول بزنه امیدوارم زودتربه حرف...
نویسنده :
مامی سعیده
14:15
عکسهای جامونده ازقبل
اولین بستنی که ریحانه خورد ریحانه ونی نی هاش ریحانه به همراه پدر درامامزاده هاشم ...
نویسنده :
مامی سعیده
14:07
ریحانه خانم دردوماه گذشته
عسل خانمی
سلامی دوباره
سلام به همگی ببخشیدواقعا بعدیه تاخیرچندماهه سروکلم پیداشد اخه اسباب کشی داشتم تاببندم جابه جاشم و وازنوبازکنم طول کشید دوم اینکه اینترنت وباشماره جدیدفعال کنیم دردسرداشت امابه نظردست پراومدم تواین مدت دخمل مامان حسابی بزرگ شده اوف اوف شیطون که ماشاا... چیزای زیادی یادگرفته مثلا بره دستشویی گلاب به روت یابگه جیز =گوشت . با که منظورش باد. دا که همون داغه. اجی . هاپ که منظورش سگه.مع که گاوه وچیزای دیگه مردادهم عروسی عمورضاست که درتلاشیم حاضرشی م ...
نویسنده :
مامی سعیده
18:38
مهمونی قزوین
سلام گلم اواخر بهمن ماه سفری به قزوین داشتیم چندروزی دورهم بودیم خوش گذشت گشت وگذارودورهمی هاو.....خریدوووووو.... اماچندروزی گذشت که مادرجون حالش بدشدوراهی تهران شده تواین فاصله شماحسابی باکاوه ومهدی بازی کردیمادرجون مجبورشدتن به عمل جراحی بده چون کیسه صفراش پرسنگ شده بودبلاخره بعدچندروزمادرجون اومدالان بهتره چندباری بردیمت پارک حسابی دویدی وخوشحال شدی الانم اومدیم خونمون گلم شیطون شدی بامزه ترشدی کارای جالب میکنی عشقم ...
نویسنده :
مامی سعیده
18:18
جشن تولدیک سالگی
سلام مهربونم اولین جشن تولدت مبارک باشه صدساله بشی الهی الهی الهی عسلم یه روزسه تایی رفتیم رشت برای خریدلوازم موردنیازکلی گشتیم ولی جایی که بایدمیرفتیم نرفتیم چون که ادرسو اشتباهی رفتیم به هرحال خریدکردیم غذاخوردیم گشتیم خسته شدیم وووووطفلک باباکه توهمش توبغلش بودی وکلی خسته شدواردجزییات نمیشم نزدیک تولدشدروزچارشنبه مادرجون وخاله جون اومدن طبق معمول حسودی ریحان خانم باکاوه ریزه شروع شد خربیاروباقالی بارکن ریحانه بکش کاوه بکش ریحانه بخواب کاوه بیدارشو وبلعکس شیرتوشیری بود تواین گیرودارریحان خانم دچار (روم به دیواراسهال)شدبلاخره شب قبل تولد میو...
نویسنده :
مامی سعیده
12:22